نوشته شده توسط : Dr. Dalake

در عین حالی که کودکان به فرصت‌هایی نیاز دارند تا به تنهایی و به دور از چشم والدین انتقادجو، به آزمایش و بررسی تجربیات و احساسات خود بپردازند، زمان‌هایی نیز وجود دارد که آنها مایل هستند تا شما نیز به ایشان ملحق شوید، مشروط بر اینکه نخواهید کنترل همه چیز را در دست بگیرید. ممکن است بازی کودکان کمی لوس به نظر برسد و شما بیشتر احساس لوس بازی داشته باشید، اما نه تنها باید نقشی را که او می‌خواهد محک بزند، بازی کنید، بلکه با این کار خود موجب می‌شوید که او احساس ارزش و اعتبار پیدا کند، زیرا شما بازی او را، که آفریده ذهن او نیز هست، پذیرفته‌اید.

خیلی مهم است که والدین برای کودکان فرصت‌هایی برای بازی‌های خودانگیخته و فی‌البداهه، به ویژه بازی‌های تخیلی، فراهم کنند و نسبت به بازی کودکانشان، علاقه‌مندی نشان دهند. هیچ‌گاه نباید بازی کودکان را مسخره کرد یا آن را به هم ریخت. زمانی که شما با کودک خود بازی می‌کنید، او باور خواهد کرد که شما به این دلیل با او بازی می‌کنید که از این کار بسیار لذت می‌برید و او را بسیار دوست می‌دارید. چگونه می‌توانید مراقب باشید که خود شما کنترل بازی را در دست نگیرید یا در نحوه بازی او مداخله نکنید؟

با اصلاح کردن یا انتقاد از ایده‌های فرزندتان، او را ناامید نکنید. بدون تردید، ایده‌های بزرگسالان، بهتر و کامل‌تر از ایده‌های کودکان است. با اصلاح کردن ایده­های فرزندتان به او نمی­آموزید که دفعه بعد، ایده بهتری ارائه بدهد، بلکه فقط به نوعی به او گفته‌اید که خودش و ایده‌هایش زیاد باارزش نبوده و به اندازه کافی خوب نیستند. اگر پیشنهادی دارید که می‌خواهید او روی آن فکر کند، آن را به زمان دیگری موکول کرده و پیش از شروع بازی، بازگو کنید.

بازی‌های بدون هدف را بی‌ارزش نپندارید. این نوع بازی‌ها هم در نهایت، شکلی به خود می‌گیرند و این همان معیاری است که می‌توان با آن قدرت خلاقیت و شکل‌گیری احساس هویت را در کودک محک زد. می‌توان فهمید که او چه چیزی را دوست دارد و چه چیزی را دوست ندارد.

چنانچه کاری را که از نظر شما هدفمند است، به او تحمیل کنید، نه تنها خود را در معرض خطر تحمیل دیدگاه­تان، نسبت به این که «کدام بازی مناسب است» قرار داده‌اید، بلکه به نوعی به او فهمانده­اید که به انتخاب‌های او اعتماد ندارید و آنچه را که انجام می‌دهد تا «خودش باشد» تایید نمی‌کنید. در نهایت می‌تواند این گونه تعبیر شود که شخصیت او مورد تایید شما نیست.

بازی کردن برای برخی کودکان دشوار است. برای اینکه بتوانند بازی کنند و با اعتمادبه‌نفس بیشتری، ایده‌های خود را ارائه نمایند، باید به آنها کمک کرد. آنها باید یاد بگیرند که چگونه خلاق بوده و سررشته یک داستان تخیلی را در دست خود بگیرند. اگر فرزندی دارید که وقتی از او خواسته می‌شود یک نوع بازی را انتخاب کرده و بازی کند، علاقه چندانی از خود نشان نمی‌دهد، شاید بتوانید از طریق بازی کردن با او، به وی کمک کنید یا اینکه با راهنمایی‌های دقیق خود، فرصت‌های بازی متنوع­تری را برای او فراهم کنید.

ممکن است این کار کمی برای شما دشوار باشد. بسیاری از بزرگ‌سالان با بازی‌های بچگانه و تخیلی، زیاد راحت نیستند. اما لازم نیست کودکان حتما از این احساس آنها آگاه شوند. می‌توانید همه کارهای معمولی و روزمره خودتان را سوژه بازی قرار داده و با استفاده از بازی‌های آن‌ها، با یکدیگر بازی کنید. یکی از راه‌های آسان ورود به دنیای کودکان، این است که در کنار آنها بنشینید و با استفاده از کاغذ و مداد شمعی با یکدیگر نقاشی بکشید.

بازی تخیلی

بازی تخیلی، فرصتی است برای کودک تا بدون هیچ واهمه‌ای از شکست و نداشتن برخی مهارت‌ها، بتواند به تقویت قوه خلاقه خود بپردازد. این نوع بازی، ذهن را باز می‌کند. خیال‌پردازی به کودک قدرت انتخاب بی‌پایان می‌دهد. در نتیجه، ذهنی انعطاف‌پذیر و سریع‌الانتقال پیدا خواهند کرد. بازی‌های تخیلی، یک قاعده اصلی و مشخص ندارند که فرد دیگری خواهان رعایت کردن آنها باشد (به عنوان مثال: مداد را باید این‌گونه در دست بگیری، جعبه رنگ را رنگی و کثیف نکنی، رنگ روی زمین نریزد). اگر فعالیت‌ها در ذهن کودک انجام پذیرند، هیچ مشکلی به وجود نمی‌آید. آنها در دنیایی ورای انتقادات و رویدادهای ناگوار به بازی می‌پردازند. که در آن نه‌تنها ایمن، بلکه تحت کنترل نیز هستند.

اگر شما هم به آنها ملحق شوید، هم می‌توانند تخیلات خود را کنترل کنند، هم به نوعی شما را تحت کنترل خود در بیاورند. دوباره باز می‌گردیم به جنبه بسیار مهم قدرت در رابطه والد-فرزندی. کودکان فقدان قدرت را در خودشان، در مقایسه با بزرگسالان کاملا احساس می‌کنند. اگر آنها به این نتیجه برسند که قدرت به معنای خشونت و بدرفتاری است، سعی می‌کنند به انواع مختلف استراتژی خشونت و بدرفتاری، متوسل شوند. برای آنها فرصت‌های زیادی در آن سوی دیوارها فراهم کنید تا بتوانند در بازی و خیال از قدرت استفاده کرده و تصمیم‌هایی را که باید در دنیای واقعی برای زندگی خود بگیرند، بدون ترس از شکست در این دنیای خیالی، محک بزنند.

منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-بهترین مشاور کودک:شرکت در بازی کودکان



:: برچسب‌ها: بازی کودکان , بزهکاری کودکان , کودکان خیابانی ,
:: بازدید از این مطلب : 986
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 7 تير 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

کمبود توجه در کودکان

 

کمبود توجه در کودکان یکی از مهم ترین اختلالات عصبی دوران کودکی است که در بسیاری از کودکان در سنین ابتدایی کودکی آغاز شده و ممکن است اگر به آن توجه نشود و جدی گرفته نشود تا سال های زیادی فرد را درگیر نموده و او را ازار دهد. همچنین اطرافیان و والدین کودکانی که دچار اختلال کمبود توجه هستند به راحتی با این مسئله کنار نیامده و بسیار اذیت خواهند شد. گرچه آمار دقیقی از میزان ابتلای کودکان در ایران به این اختلال وجود ندارد اما حدودا 3 تا 7 درصد از دانش اموزان دوران ابتدایی با مشکل کمبود توجه مواجه هستند. معمولا پسران بیشتر از دختران دچار اختلال کمبود توجه می شوند که این نکته باید مورد توجه قرار گیرد. در صورتی که این اختلال به موقع تشخیص داده نشود و برای اقدام آن کاری نکرد به شدت می تواند در شرایط تحصیلی و اینده کودک دلبند شما تاثیر بگذارد. این کودکان در صورتی که به موقع درمان نشوند بیشتر از دیگران به آسیب های اجتماعی مانند اعتیاد و رفتارهای پرخطر روی می آورند لذا ما به عنوان والدین کودک در این زمینه بسیارمسوول هستیم. برای شناخت و تشخیص اختلال کمبود توجه در کودکان راه هایی وجود دارد که در ادامه به بررسی مهم ترین ان ها خواهیم پرداخت که برخی از علائم به کمبود توجه و برخی دیگر به زیاده کاری و فعالیت بیش از حد آنها مربوط است.

 

کودکان مبتلا به کمبود توجه در تمرکز کردن به شدت مشکل داشته و نمی توانند تمرکز خود را به راحتی به موضوعی خاص معطوف نمایند و بنابراین به راحتی حواس پرت می شوند.
کودکان مبتلا به اختلال کمبود توجه در رسیدگی به وظایف و تکالیف خود و خانه و مدسه عاجز و ناتوان هستند.
با شنیدن کم ترین صدایی حواس آن ها از کاری که به آن مشغول هستند پرت می شود.
در انجام یک کار به جزییات دقتی نمی کنند همچنین در نقاشی و کارهای این چنینی نیز توجه آن ها به کلیات معطوف است
کودکان دارای این اختلال مکررا وسایل خود را گم می کنند و فراموشی در آنها به شدت رواج دارد.
آن ها در هنگامی که برایشان صحبت می کنید توجه خاصی نمی کنند و انگار که اصلا با آنها صحبت نمی شود و نمی توانیم صحبت با آنها را صحبتی رو در رو و با تمرکز قلمداد کنیم.
این کودکان به طور مداوم در حال حرکت هستند و از نشستن در یک جا و آرام گرفتن بی زارند و دوست دارند مدام در حرکت باشند.
این کودکان اگر کم سن و سال باشند مرتبا از درو دیوار بالا رفته و نمی توانند در جای خود بنشینند
پریدن میان صحبت افراد و انتظار نکشیدن برای نوبت در هر کاری از دیگر ویژگی های این کودکان است

منبع : کودک و نوجوان-کمبود توجه در کودکان



:: برچسب‌ها: بیش فعالی کودکان , کمبود توجه در کودکان , مشاور کودکان ,
:: بازدید از این مطلب : 656
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 7 تير 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

کودکان از بدو تولد و حتی پیش از آن در معرض خطرات و حوادث بسیاری هستند که ممکن است زندگی جسمی و روانی شاد آنان را از مسیر طبیعی منحرف سازد. معلولیت‌های جسمی و روانی ایجاد شده باعث می‌شود مشکلات فراوانی برای آن‌ها و اجتماع پدید آید. آب‌خفگی، آتش‌سوختگی، مسمومیت شیمیایی و دارویی، سقوط، حوادث رانندگی و اسباب بازی‌های خطرناک، بسیار شایع است و محیط زیست کودک را پرمخاطره می‌سازد. همه روزه شاهد حوادث ناگواری هستیم که در خانواده و اجتماع اتفاق می‌افتد و در طی آن کودکی معصوم، سلامت خود را از دست می‌دهد و با آینده‌ای ناخوش آیند و ناخواسته، زندگی‌اش ادامه می‌یابد. خوشبختانه تمام حوادثی که محیط زندگی کودک را ناامن می‌سازد، قابل پیشگیری است و با پیش‌بینی‌های لازم می‌توان از بروز این حوادث جلوگیری کرد و محیط مناسبی برای رشد جسمی و ذهنی کودک فراهم آورد تا به رشد طبیعی خود ادامه دهد.

برای بررسی این حوادث خطرناک که محیط کودک را پرمخاطره می‌سازد، با توجه به آمارهای تهیه شده، در می‌یابیم که ضربه و سقوط، مهم‌ترین علت بیماری، معلولیت و مرگ و میر کودکان است که حتی در کودکان زیر یک سال نیز مشاهده می‌شود.

سقوط از آغوش مادر یا بستگان و یا افتادن از روی صندلی و تخت، اغلب مشاهده می‌شود و در آماری که روی ۱۵۶ مورد مراجعه به علت حوادث انجام شده است. ۷۴ مورد سقوط منجر به ضربه مغزی گزارش شده است که در ۶۷ مورد آن مادر و یا مربی کودک، در کنار مصدوم بوده است. ۸۶ مورد در منزل و در ساعات روز رخ داده است. ۸ کودک نیز دچار شکستگی استخوان جمجمه شده‌اند و دربقیه کودکان، خونریزی و کوفتگی و نسج نرم سر مشاهده شده است. در ۲۵ مورد نیز بعد از معاینه، علائم ضربه مغزی وجود داشته است. در ۳ کودک که با دوچرخه از پله سقوط کرده‌اند، شکستگی استخوان ترقوه و اندام‌ها دیده شده است و ۳ کودک به علت ضربه مغزی شدید، فوت کرده‌اند. ۱۸ مورد سوختگی، ۷ مورد تصادف با دوچرخه ومواردی نیز جراحات حین بازی با وسایل خانگی، به خصوص با اجسام نوک تیز مثل چاقو، قیچی و چنگال مشاهده شده است. به طور کلی، ضربه در حدود ۵/۱۸ درصد و ضربه‌های چشمی ۵/۳ درصد حوادث را در بر می‌گیرد، اما بیشترین ارقام به سقوط از بلندی‌ها اختصاص دارد.

صدمات سقوط از پله در کودکان

صدمات سقوط از پله درگروه سنی ۵/۱ تا ۵/۳ سالگی به علت آغاز حرکت کودکان،ش ایع است. کودکان به هنگام سقوط از پله، دچار صدماتی در سر و اندام‌های مختلف می‌شوند. در تحقیقی که بر روی ۳۶۳ کودک – که از ۴ الی ۵ پله سقوط کرده‌اند – انجام شده است، نشان می‌دهد که ۲۸ درصد موارد کوفتگی و صدماتی است که به اندام‌ها وارد شده و در ۷۰ درصد موارد شکستگی اندام وجود داشته و در ۷ درصد موارد ضربه مغزی مشاهده شده که در کودکان کمتر از ۴سال بیشتر دیده شده است.

ضربه‌های چشم در کودکان

یکی از علل مهم بیماری‌های شدید و کوری چشم، ضربه‌های وارده به چشم است. ضربه به چشم ممکن است موجب صدمات مختلفی شود که به مراقبت، درمان با آنتی‌بیوتیک و گاهی جراحی‌های وسیع نیازمند است. حتی گاهی با اقدامات همه جانبه درمانی نیز ضایعات جبران ناپذیری بروز می‌کند که در نهایت به کوری می‌انجامد.

در کشورهای جهان سوم و همچنین در مملکت‌ ما، آمار دقیق میزان ضربه‌های چشم به ندرت دیده می‌شود و آمار ارائه شده زیر – که مربوط به یکی از کشورهای جهان سوم است و به نظر می‌رسد با سایر کشورهای این منطقه کمابیش یکسان باشد – شایع‌ترین علت کوری به خصوص نابینایی یک طرفه را ضربه‌ها و صدمات وارده به چشم، نشان می‌دهد. در این بررسی و دیگر مطالعات، شایع‌ترین ضربه‌ی چشمی، شکستن شیشه عینک به هنگام سقوط ذکر شده است و در رده چهارم علل مراجعه کودکان به درمان‌گاه‌های چشم پزشکی (بعد از کاتاراکت و گلوکوم مادرزادی و استرابیسم) قرار می‌گیرد. آمار زیر مربوط به یک سال مطالعه در درمانگاه چشم‌پزشکی است:

۷۸ مورد ضربه چشمی در کودکان زیر ۱۴ سال که ۶۲ پسر و ۱۶دختر در سنین مدرسه و بیشتر در گروه سنی ۷-۴ سالگی است و اغلب بیماران ۴-۳ ساعت بعد از ضربه و گاهی تا ۴-۳ روز پس از آن به بیمارستان مراجعه کرده‌اند.مشاور کودک خوب

بر طبق آمار، اشیایی که بیشتر باعث ضربه چشم می‌شوند، قطعاتی از شیشه عینک است. همچنین شیشه نوشابه، سنگ، اشیاء نوک تیز از قبیل چاقو، قیچی و ناخن نیز ممکن است سبب حوادث ناگواری شوند و به کوری بینجامند. به علاوه، انفجار از شایع‌ترین علل آسیب‌های چشمی است و بازی با مواد منفجره، در بسیاری موارد سبب عوارض چشمی و نابینایی شده است.

منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-مشاور خوب کودک:کودک، حوادث، معلولیت



:: برچسب‌ها: مشاور خوب کودک , کودک و معلولیت , کودک و حوادث ,
:: بازدید از این مطلب : 734
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 6 تير 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

فطرت کودک، چونان معادله‌ای ۲۰ مجهولی با چند معلوم است. وظیفه او و ما تبدیل مجهولات این معادله، به معلومات تازه و حرکت مستقیم و مستمر در جهت حل آن است. در آغاز، کم و کیف معلومات نخستین این فطرت بر کودک پوشیده است و با مساعدت پدر و مادر و روزگار، اندک اندک، به شناسایی این شناخته‌ها نایل می‌آید. او به اعتبار حال خویش، موجودی است به خود وانهاده، اما این به خود وانهادگی با ظلمات درون رحم تفاوت‌ها دارد. این جا امکان شناختن و بازشناختن، امکان کشف گام به گام توانایی‌ها، امکان دریافت تدریجی خویشتن هست.

نخستین دانشی که از جهان بیرون خویش فرا می‌گیرد، دانش هوایی است که هم تمامی سطح تن او را در برگرفته است و هم نیازمندانه آن را به درون خود و شش‌هایش فرو می‌برد و دوباره به بیرون می‌راند. در پی این نخستین دانایی، نخستین توانایی خویش را که همان گریستن است، فریاد می‌کند و داستان توانستن است، از همین جا آغاز می شود و تا مدت‌ها، دست‌کم تا ماه‌ها، همین دانایی و توانایی، کار مایه‌های اصلی زندگانی اوست و دانایی‌ها و توانایی‌های بعدی کودک از این جا سرچشمه می‌گیرد.

فطرت از نخستین لحظه‌ها هشدار می‌دهد: این‌جا که تو آمده‌ای، جای چندان راحتی نیست. حتی نفس کشیدن، ساده نیست. می‌بینی که ناگزیر از فرمان‌پذیری هستی، آن هم فرمان‌پذیری از باد. دریغا که چون از دم آبستن شدی، در درد زایمان بازدم نیز باید شکیبا باشی و پس از یک بار آبستنی و زایمان، همواره، چنین باید بود.

کودک‌، در همین لحظه‌ها است که با تنفس بی‌گسست خویش شناسایی جریان پیچاپیچ جبرهای اختیاری و اختیارهای جبری را می‌آغازد و می‌رود تا برای نبرد آشتی آلود زیستن در روزگار بلوغ تن و جان، خود را فراهم آورد؛ روزگاری که طبال قلب، او را به میدان فرا خواهد خواند.

در همین لحظه‌هاست که طبیعت برای تفهیم با هوایی نیک و بد و پاک و پلید به کودک تازه از راه رسیده، زمینه‌چینی می‌کند. او هوای پاک و پالوده را فرو می‌برد و ناپاک و آلوده بر می‌آورد. اما همواره، هوای پاک بیرون از قلمرو اندام‌های او، اقیانوس بی‌نهایت را تداعی می‌کند و هوای آلوده‌ای را که او از شش‌های خویش به بیرون می‌راند، چشمه‌ای خرد را به یاد می نشاند. انگار کسی در نهان جهان عربده سرداده است که: ای نو سفر ناآگاه! من در خدمت تو به پای ایستاده‌ام و ناروایی‌های اندک را نیز بر تو خواهم بخشود. در همین لحظه‌هاست که طبیعت در گوش جان کودک، داستان بی‌اعتباری‌ها را باز می گوید. اندرون او را می آگاهاند که زیست‌مایه اصلی او باد است، تکیه بر باد دارد و همین درد و درمان او به دست باد است و راهی جز اعتماد کردن بر باد نیست. در همین لحظه‌هاست که طبیعت، کودک نورسیده را با قانون بزرگ، قانون قانون‌ها، قانون «آزادی در بندگی» آشنا می‌سازد.

کودک می‌بیند وقتی فرمان باد را گردن می‌گذارد، آسوده می‌شود و چون از فرمانبرداری سرمی‌پیچید، ریسه می‌رود و به حال مرگ می‌افتد. وجدان پنهان او در می‌یابد که در اطاعت، آرامش و آسانی است. همان‌گونه که در عصیان، رنج و دشواری است. انگار فطرت در هر نفس، داستان بلندبالای آدم و حوا را از زیستن در بهشت تا رانده شدن به زمین خاکی، برای او تکرار می‌کند، حتی هواهای متضاد در این قلمرو و جاودانه را در هر دم و بازدم، پیش چشم جان او می‌گیرند. مشاوره کودک و نوجوان

در همین لحظه‌هاست که طبیعت او را می‌آگاهاند که موجودی هموار نیازمند است و به همه چیز این جهان نیاز خواهد داشت، حتی به باد هوا که به حکم فراوان‌ترین بودن، ارزان‌ترین است. اما در کنار این آگاهی، آگاهی دیگری را می‌نشاند که همان آگاهی به خودکفایی در کار برآوردن نیاز است.

دوستی از من پرسید: «راستی چرا فرزند آدم، زیستن را با گریستن آغاز می‌کند؟»

گفتم: «شاید طبیعت خواسته است از همان آغاز به او بفهماند که آزادی با گریستن همزاد است. شاید هم این گریستن همان حکایت شکایت از جدایی است که نای در فراق نیستان آغاز کرده است. چون از این لحظه‌ است که به خود نهادگی آدمیزاد، آغاز می‌شود.»

شگفتا، فطرت، چگونه آموزگاری است که آنچه را که ما در طول هفتاد سال به خیال خود، به همت و توانایی خویش فرا می‌گیریم، در یک نفس به ما می‌آموزاند و بی‌گمان اگر سابقه آن آموزش نخستین فطری نبود، نه به هفتاد سال که در طول هفت‌هزار سال هم آنچه را که اکنون آموخته‌ایم، نمی‌توانستیم آموخت. آری! در همان دم آمدن، همه گفتنی‌ها را با ما گفته‌اند. ناسپاسی است اگر هر یک از ما آن آموزگار پروردگار را از جان و دل دوست نداشته باشیم یا آموخته‌های او را فراموش کرده باشیم.

در نخستین لحظه، ما را سوختند

آنچه می‌بایستمان آموختند.

سخن را با این مقدمه بنیاد کردم تا بدانی تعلیم و تربیت از همان آغاز زندگانی کودک، چونان دو سر کمانی یگانه به وی می نمایند. کوشش کودک و اطرافیان او و سرانجام تلاش و تکاپوی نظام آموزشی و پرورشی کشوری که در آن زیست می‌کند، باید به هم رسانیدن دو سر این کمان و دگرگون کردن آن به یگانگی دایره باشد و لاغیر. تا وقتی آنوزش و پرورش را دو امر جداگانه می‌پنداریم، باید بی‌گمان باشیم که بیراهه می‌رویم. باید به این دریافت درست پشینیان که دانایی و توانایی و علم و عمل در عین حال که ظواهری دوگانه دارند، از وحدت باطن برخوردارند، سرفرود آوریم. از دانش دل برنا طلب کنیم و از آموزش جان پرورد، چشم داشته باشیم.

نظام حاکم بر تعلیم و تربیت کشور به گونه‌ای آشکار به ثنویت این دو امر باور دارد. نیروهای انسانی جداگانه برای آن دو تدارک می‌بیند، واحدهای درسی متفاوت در نظر می‌گیرد، روش‌های تدریس مختلف را برای آن‌ها به کار می‌برد و…

گفتیم آموزش از پرورش و پرورش از آموزش جدا نیست. این حقیقت را نیاکان ما چه پیش از اسلام و چه پس از آن مسلم می‌داشته‌اند. خانه، به عنوان نخستین آموزشگاه و پرورشگاه توأمان کودک به شمار می‌آمده است. وضوح این مطلب چندان است که خود را از ورود در آن بی نیاز می‌یابیم و تنها برای تاکید هر چه بیش‌تر مطلب، قطعه‌ای از سنایی غزنوی – شاعر بزرگ قرن پنجم و ششم – را به یادتان می‌اندازم تا تنگاتنگی این دو مفهوم را در گذشته ایران زمین هرچه پدیدارتر، پذیرفتارآیید:

غازیان، طفل خویش را پیوست

تیغ چوبین از آن دهند به دست

تا چون ن طفل، مرد کار شود

منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-روانشناسی کودک:فطرت کودک



:: برچسب‌ها: فطرت کودک , روانشناسی کودک , مواظبت از کودک ,
:: بازدید از این مطلب : 678
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 6 تير 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

آیا زیاد خشمگین می شوید ؟
می توانید شدت احساسات خشم خود را از لحاظ فیزیولوژیکی از طریق آزمون هایی که وجود دارند، بسنجید. با پاسخ دادن به سوالات این آزمون ها می توانید متوجه شوید که آیا فردی پرخاشگر هستید یا خیر؟ اگر در مواقعی متوجه شدید که شیوه های رفتاری شما خارج از کنترلتان است، حتما از مشاوره یا روان شناس کمک بخواهید تا برای برخورد با این هیجانات، شیوه های بهتری را دریافت کنید. در واقع مدیریت خشم به فرد این کمک را می کند که یاد بگیرد چگونه خون سرد باشد، و حس منفی قبل از خشم را انکار کند و تحت کنترل بگیرد.

برای مطالعه بیشتر:

خشم و پرخاشگری در نوجوانان

پرخاشگری کودکان در سنین مختلف

چرا بعضی از مردم بیشتر از دیگران عصبانی می شوند؟
بعضی از افراد بسیار بداخلاق و تند خو هستند، این افراد خیلی زود عصبی می شوند و توانایی بر کنترل عصبانیت خود ندارند و شدت عصبانیت آنان نسبت به افراد معمولی بسیار زیاد می باشد. این گونه افراد معمولا تند مزاج هستند و با دیگر افراد دعوا می کنند. البته بعضی از افراد با اینکه خشم خود را با جیغ و داد و صدای بلند نشان نمی دهند، اما شدیدا بداخلاق و تند خو هستند. بعضی از روان شناسان براین معتقد هستند که افراد پرخاشگر و تند خو، اکثرا طاقت ناکامی و شکست خوردن را ندارند. آنان به طور معمول به سرعت خشمگین و عصبی می شوند و همچنین به سادگی این احساس را می کنند که برای شکست ، ناراحتی و دلخوری آنان، نباید موضوعی وجود داشته باشد. این افراد نمی توانند در مقابل مشکلات خون سرد باشند و همچنین آرامش خود را حفظ کنند. افراد خشمگین هنگامی که با موقعیتی که غیرمنصفانه باشد رو به رو می شوند، به سرعت خشمگین و پرخاشگر می شوند و اکثر مواقع برای شنیدن انتقاد هیچ گونه تحمل و صبری ندارند و به طور کلی این گونه افراد، شکیبا نیستند.

کدام عوامل در پرخاشگر بودن موثر واقع هستند؟
به نظر می رسد که مواجه شدن با مسائل و عدم تحمل کافی، یکی از عامل های تاثیرگذار در رفتار های پرخاشگرانه می باشد. عوامل ژنتیکی هم روی پرخاشگری و عصبانیت تاثیرگذار می باشند. بعضی از کودکان وجود دارند که از همان ابتدای تولد، زود رنج و تند خو هسستند و به آسانی عصبی می شوند. بعضی مواقع پرخاشگر بودن و خشمگین شدن، به علت یادگیری شیوه ی برخورد ما با مسائل ناراحت کننده می باشد.

اغلب خشم به عنوان یک رفتار منفی در نظر گرفته می شود. ما اینگونه می اندیشیم که؛ همه ی این هیجانات از قبیل: اضطراب، افسردگی و هیجانات دیگر درست نیستند و اینگونه مسائل نباید درون ما به وجود بیایند و ما را تحریک کنند. وجود خشم و عصبانیت درون فرد طبیعی است، و باید این موضوع را بیاموزیم که چگونه خشم خود را به روشی مناسب و سازنده و مفید ابراز کنیم. مطالعات نشان می دهند که محیط خانواده ها نقش مهمی را در یادگیری الگوهای ابراز خشم و عصبانیت، بازی می کنند.

اغلب افرادی که بسیار سریع و به آسانی عصبانی می شوند، به طور معمول در خانواده هایی تربیت شده اند که ؛ مخرب، آشفته، و ناآرام بوده اند و مهارتی در ارتباط هیجانی نداشته اند. هرچند گاهی نیز میبینیم که در خانواده ای آرام و به نسبت کنترل شده از لحاظ رفتاری ، فرزندی پرخاشگر و ناآرام وجود دارد. بعضی از افراد فکر می کنند که حق آن ها است که به دیگران آسیب بزنند . تحقیقات نشان می دهند که اگر ابراز خشم از کنترل فرد خارج شود، سبب می شود تا مقدار عصبانیت فرد بیشتر شود و صدمه ببیند.

آیا نیازمند به مشاوره هستید؟
اگر درون خو این احساس را می کنید که عصبانی هستید و خشمتان از کنترلتان خارج می شود، و همچنین اگر خشم شما در رابطه های دوستی تان تاثیر منفی برجای گذاشته است، و اکثر مواقع عصبی و خشمگین هستید، لازم می باشد که از مشاور و یا روان شناس کمکی موثر بگیرید و روش هایی که برای کنترل خشم هستند را بیاموزید. متخصصین سلامت روان کارآمد و تاثیر گذار، می توانند به شما تکنیک هایی را بیاموزند که هم بتوانید خشم خود را کنترل کنید و هم به عامل و ریشه ی خشم خود پی ببرید و سبب شود که افکار و رفتار خود را تغییر دهید. زمانی که با درمانگری صحبت می کنید به او بگویید و او را مطلع کنید که مشکلاتی پیرامون خشم دارید و می خواهید روی این موضوع کار کنید.

با توجه به شرح حالی که دارید؛ روان شناس برای شما روشی مناسب و مفید را درنظرمی گیرد و احساس شما را به درستی درک می کند. روان شناسان و مشاوران می گویند: نباید برای درمان افراد عصبی و پرخاشگر عجولانه رفتار کرد. این انتظار که یک مراجعه کننده عصبی بتواند به سرعت تغییر کند، و میزان خشمش شدیدا کاهش پیدا کند خیالی باطل است. کاهش پرخاشگری و درمان آن باید به گونه ای تدریجی صورت بگیرد.

خشم و مراحل رشد

با درک کردن فرایند رشد کودک از پرخاشگری و خشمگین شدن او، پیشگیری کنیم

منبع : کودک و نوجوان-عصبانیت و مراحل رشد کودکان



:: برچسب‌ها: خشم کودکان , درمان پرخاشگری کودکان , کودک خشمگین ,
:: بازدید از این مطلب : 671
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 6 تير 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

یکی از مسائل مهمی که باعث نگرانی پدران ومادران می‌شود، عدم کنترل ادرار در کودکانی است که به حد نصاب سن رسیده‌اند و دیگر از آن‌ها انتظار نمی‌رود که نتوانند ادرارشان را کنترل کنند.

زمان نگه‌داری ادرار در طول روز بین سنین ۳ تا ۴ سال است و شب‌ادراری معمولا بعد از شش‌سالگی ظاهر می‌شود. البته کنترل ادرار در کودکان بستگی به عواملی چون عادات و رفتار اجتماعی و خانوادگی دارد. به طور معمول، دختر بچه‌ها بیش‌تر در طول روز خود را خیس می‌کنند، در صورتی که پسرها اغلب شب‌ادراری دارند.

شب‌ادراری

شب ادراری چیست؟ بی‌اخیتاری ادرار به دفع ادرار در لباس یا رختخواب بعد از سن طبیعی به دست آوردن کنترل ادراری اطلاق می‌شود. به طور طبیعی کودک در سن ۵ سالگی کنترل ادرار به دست می‌آورد. بی اختیاری ادرار بر دو نوع ۱) اولیه و ۲) ثانویه است. بی اختیاری اولیه ادرار، که حدود ۸۰ درصد موارد را شامل می‌شود، زمانی است که فرد هیچ گاه برای یک مدت طولانی کنترل ادرار نداشته باشد. بی اختیاری ادرار ثانویه هنگامی است که پس از دوره‌های طولانی (۶ تا ۱۲ ماه) که فرد قادر به کنترل ادرار بوده است، اکنون دچار بی اختیاری ادرار شود. بی اختیاری شبانه شایع ترین شکل بی‌اختیاری ادراری است که شب ادراری نیز نامیده می‌شود. طبق تعریف دیگر دفع نابجا ادرار شبانه چه به صورت ارادی و چه غیر ارادی در بستر یا لباس پس از سن ۵ سالگی بیماری شب ادراری نامیده می‌شود.

هرگاه کودکی بعد از شش‌سالگی در یک ماه بیش از دوبار، شب‌ها جای خود را خیس کند، دچار شب‌ادراری است. شب‌ادراری به دو دسته اولیه و ثانویه تقسیم می‌شود که هریک علائمی خاص خود دارد.

شب‌ادراری اولیه

شب ادراری اولیه زمانی است که کودک تا سن مناسب برای کنترل ادرار، هرگز شب‌ها جایش خشک نمانده و اغلب شب‌ها جای خود را خیس کرده است.

شب‌ادراری ثانویه

شب‌ادراری ثانویه در صورتی است که بعد از فاصله زمانی ششش ماه تا یک سال که کودک شب‌ادراری نداشته است، مجددا شب‌ها شروع به خیس کردن جای خود می‌کند.

علل شب‌ادراری

برای هر یک از انواع شب‌ادراری، علل گوناگونی بیان شده است که یکی ازمهم‌ترین آن‌ها، رسم و رسوم و عادات اجتماعی و خانوادگی است. ثوارث یکی از عوامل مهم شب‌ادراری است. در آماری ذکر شده است که اگر پدر و مادری در دوران کودکی خود دچار شب‌ادراری بوده‌اند، کودکشان ۷۷ درصد شانس ابتلا به بیماری دارد. و اگر تنها پدر یا مادر در زمان کودکی خود گرفتار این عارضه بوده است، کودک ۴۴ درصد شانس گرفتاری به شب‌ادراری دارد.

افزون بر ارث، بیماری‌های مجاری ادرار مثل ناهنجاری‌ها و اختلالات ساختمانی پیش آب‌راه، مجاری ادرار، مثانه، حالب‌ها و کلیه‌ها در بروز شب‌ادراری دخالت دارند. در کودکانی که نقصی در ساختمان ستون فقرات کمری دارند نیز ممکن است شب ادراری مشاهده شود. در کودکان عقب‌افتاده ذهنی نیز شب‌ادراری شایع است. همچنین، گه‌گاه بروز بیماری قند در کودکان با شب‌اداری آغاز می‌شود.

لازم به یادآوری است که امکان دارد یکی دو درصد از کودکان سالم هم تا سن ۱۲ و حتی ۱۵ سالگی دارای شب‌ادراری باشند، بی‌آنکه هیچ نوع نقص و عارضه‌ای بتوان در آنان جست‌و‌جو کرد. گاهی عدم سازش والدین و اختلافات خانوادگی یا تبعیض بین فرزندان و یا جدایی پدر و مادر یا فوت یکی از آنان باعث شب‌ادراری می‌شود. تولد نوزاد تازه در خانه و مسائل عاطفی و رفتاری والدین نیز در شب‌ادراری کودکان بی‌تاثیر نیست.

درمان

ابتدا باید کودک توسط پزشک متخصص اطفال به دقت معاینه شود و از کلیه‌ها و مجاری ادرار امتحان به عمل آید و آزمایش کامل و کشت ادرار انجام شود. نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که در کودکان بالای شش سال، هر سال درحدود ۱۵ درصد شب‌ادراری کودکان، با بالارفتن سن، خود به خود بهبود می‌یابد.

درمان کودک را نباید تنها به پزشک واگذاشت. پدر ومادر باید پس از تشخیص علت بیماری توسط پزشک و تعیین نوع درمان، با پزشک تشریک مساعی کنند و در درمان فرزند خود بکوشند.

کودکان مبتلا به شب‌ادراری باید پیش از خوابیدن برای ادرار کردن آموزش داده شوند و در ضمن از نوشیدن مایعات پیش از رفتن به بستر، پزهیز کنند. بیدار کردن این گونه کودکان در زمان‌های مناسب برای ادرار کردن – پیش از این که کودک جای خود را خیس کند – و نیز تعویض لباس‌های خیس شده کودک بعد از ادرار و خلاصه، همکاری همه‌جانبه با پزشک معالج برای درمان کودک، از اهم نکات قابل توجه در درمان شب‌ادراری است.

منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-مشاوره کودکان آنلاین:بی‌اختیاری در نگهداری اداری کودکان



:: برچسب‌ها: ترس و شب ادراری کودکان , درمان شب ادراری کودکان , نگه داشتن ادرار در کودکان ,
:: بازدید از این مطلب : 623
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 5 تير 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

گمان نکنید منظورم از این سخنان خدای ناکرده این است که دروس خاص تربیتی را باید از فهرست مواد درسی مدارس حذف کرد یا عذر مربیان پرورشی مدارس را خواست. به هیچ‌وجه چنین نمی‌اندیشم. تدریس تعلیمات دینی، اخلاق، ورزش و برگزار کردن مسابقات گوناگون هنری و فرهنگی، همه در جای خود درست است و سزاوار، اما باید در شیوه تدریس این دروس تغییرات کلی داد و آموزگاران مواد درسی دیگر را چنان پرورد که در عین آموزگاری بتوانند پرورش‌دهندگان خوبی نیز باشند و آینده این جوانان را به خوبی رقم بزنند.

آنچه من با آن مخالفت می‌ورزم، این تاکید فاحش و آشکاری است که نظام آموزشی حاکم بر جدایی این گونه از مواد درسی پرورشی با مواد درسی آموزشی دارد. سیطره این بینش احولانه است که نه می گذارد تلاش و تکاپوی آموزگاران دروس تعلیمی چنانچه باید به نتیجه برسید و نه امکان این را فراهم می‌آورد که زحمت بی‌ریای مربیان پرورشی و معلمان دروس خاص تربیتی به ثمر برسد.

من می‌گویم: پرورش باید نتیجه مستقیم و بلافصل آموزش باشد، یعنی اگر آموزش را اصلاح کنیم، خود به خود به صلاح و فلاح تربیتی رسیده‌ایم. اگر به شمار آموزگاران، در مدارس، مربی پرورشی به کار بگماریم و اگر صد چند این که اکنون در راه پرورش کودکان هزینه می‌کنیم، بودجه در این راه صرف کنیم، تا به نقادی آموزش نپردازیم و کمی و کاستی‌هایمان را در امر تعلیم نشناسیم و به رفع آن‌ها برنخیزیم، کارمان آب در غربال بیختن است و با بشلولم بشلولم از بام به زیر آمدن!

یکی از مصیب‌هایی که تفکیک آموزش و پرورش در ایران به بار آورده این است که باعث بی‌توجهی آموزگاران نسبت به بار پرورشی کار خویش شده است.

معلم خودآگاهانه یا ناخودآگاهانه، خود مسئول تربیت شاگردان نمی بیند و چنین می‌اندیشد که مسائل پرورشی آنان به مربیان پرورشی و معلمان دروس خاصی چون تعلیمات دینی، اخلاق و ورزش مربوط است، می‌پندارد تنها وظیفه او تدریس درس خاصی است که برعهده گرفته است چونین است که درس می‌دهد و درس می‌پرسد و همین که دید بچه‌ها در درس او عقب نیستند، خرسند می‌شود.

از سوی دیگر، کارگردانان نظام آموزشی نیز از او جز این توقعی ندارند و چنین می‌انگارند که معلم خوب کسی است که درسش را بلد است و می‌تواند شماری از دانش‌آموزان را در ماده درسی خاص خویش به حد میانگینی از آگاهی برساند. چونین است که در دانشسراهای تربیت معلم هم با آن‌که آموزگاران را با مسائل پرورشی آشنا می کنند و مواد درسی تربیتی را فرا می‌گیرند، اما همین تلقی جدایی تعلیم و تربیت، سبب می‌شود تا بعدها در جریان عمل از دانسته‌های خود در کلاس درس استفاده نکنند و تنها خود را معلم ببینند وامور تربیتی شاگردان را به مربیان واگذارند. البته در دانشسراها به معلمان درس‌های پرورشی می‌آموزند، اما این آموزش از حد انباردن حافظه از معلومات محدود و فشرده، تجاوز نمی‌کند.

روش تدریس این مواد در دانشسراها به گونه‌ای نیست که آموزگاران را بپروراند، بلکه چنان است که تنها دانایی مختصری را در آن زمینه‌ها به آنان انتقال می‌دهد و هرگز آن‌ها را در پروردن شاگردان، توانا نمی‌کند. برای این که بدانیم این ناتوانی در آموزگاران مملکت تا کجاست، به یکی از شایع‌ترین رسم آموزگاری یعنی تکلیف دادن به شاگردان اشارتی می‌کنم.

تکلیف، ابزاری است که در دست آموزگاران، تا آموخته‌ها را در ذهن شاگردان جایگزین کنند. تا دست آنان را در نوشتن به حد قابل قبولی از روانی برسانند. اما همین موضوع به عامل ویرانی تربیتی گوناگون در بچه‌های زبان بسته دبستانی تبدیل شده است!

آموزگاران ناپرورده با بی‌اعتنایی به بار پرورشی تکلیف ونتایج خوب و بدی که بر آن مترتب است، به شاگردان خودتکلیف می‌دهند. معمولا از همه شاگردان کلاس، انجام تکالیفی خاص را به یک میزان طلب می‌کنند، کاری هم به ضریب هوشی متفاوت، وضعیت خانوادگی گوناگون، پایگاه طبقاتی مختلف و رغبت‌های جوراجور آنان ندارند. سنت شده است که همیشه میزان تکلیف را کمی بالاتر از حد نیاز ضعیف‌ترین بچه‌ها تعیین کنند. به این حضرات یاد نداده‌اند که این کار غلط، چه عواقب وخیمی از نظرگاه تربیتی به بار تواند آورد. به اینان نیاموخته‌اند که همین خطاهای کوچک، چه مصیبت‌هایی را باعث خواهد آمد. من بچه‌هایی را می‌شناسم که به خاطر همین تکلیف‌های شاق آموزگاران، با تمام تیزهوشی، کارشان به ترک تحصیل کشیده است، با والدین خود چندان اختلاف پیدا کرده‌اند که تا دوران بلوغ از احساس داشتن پدر و مادری دلسوز ومهربان، بی‌نصیب مانده‌اند.

معلم با همین یک اشتباه به ظاهر خرد و خفیف، اولا به شاگردانش حالی می‌کند که متوجه قابلیت‌های فردی آنان نیست یا اگر هست، به این قابلیت‌ها بهاء نمی‌دهد. در نتیجه، قبل از همه، شاگردان زرنگ و مستعد از او فاصله می‌گیرند و رفته رفته میان وی و همه دانش‌آموزان کلاس فاصله می‌افتد. راستی وقتی آدم ببیند در جایی دوغ و دوشاب یکی است، چه می‌کند؟ آیا دلسرد نمی‌شود؟ آیا نسبت به همه چیز قطع امید نمی کند؟ وقتی آدم چنین است، بچه آدم با آدم بچه وضعش از این هم دردناکتر خواهد بود. ثانیا شاگردان چنین معلمی اگر تیز و بز نباشند و از همان اول در نیابند، به مرور درخواهند یافت که آقامعلم، گرفتار خودش است و وقت این را ندارد که آن‌ها را یکی یکی بشناسد و براساس شناختی که از یکایک آنان حاصل می‌کند، تکلیف برایشان در نظر بگیرد. در چنین شرایطی بچه‌ها خیلی زود می‌فهمند که آقا معلم را هم بوی جیفه دنیایی به کلاس آورده است. اکنون رفع کسالتی را که سخنان من فراهم آورد، مناسب می‌بینیم داستان زیبایی را که احمد افلاکی در مناقب العارفین از قول چلبی عارف، نوه مولانا جلال‌الدین آورده است، نقل کنم:

«امیرزاده‌ای پیش معلمی، علم می‌خواند و در مکتب ادیب، ادب می‌آموخت و هر روز دو درهم به استاد خود می‌داد. روزی امیرزاده را مهمی پیش آمدی و نتوانست به مکتب حاضر شدن، به دست غلام، تعاهد هر روزه را می‌فرستاد. همانا که استاد، درهم را می‌ستد، هیچ‌گونه امیرزاده را نمی‌پرسید که چرا نیامد و درچه کار است و آن کودک از سر امتحان، به کرات و مرات درهم می‌فرستاد و خود نمی‌رفت و استاد نیز او را هیچ‌گونه نمی‌پرسید. غضب بر امیرزاده غالب گشته، برخاست و پیش استاد آمد و به عتاب آغاز کرد: «به چه معنی درهم را برهم می‌نهی و مرا درهم می‌زنی و هیچ نمی‌پرسی؟» استاد گفت: «مرا غرض آن درهم است. تو خواهی بیا و خواهی میا!»

منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-روانشناسی کودک:وقت گذاشتن برای کودکان



:: برچسب‌ها: وقت گذاشتن برای کودکان , وقت آموزش کودکان , نحوه تربیت کودکان ,
:: بازدید از این مطلب : 640
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 5 تير 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

به نظر می رسد که رشد جنسی بچه ها، از نظر والدین نوزادان و کودکان دوره ای باشد که در مراحل بعدی زندگی آنها به وجود می آید. ولی در حقیقت، رشد جنسی کودکان در سالهای اولیه زندگی شروع می شود. نوزادان، کودکان، پیش دبستانی ها و کودکان جوان در سن مدرسه، شالوده رشد هیجانی و فیزیکی را همزمان با رشد به صورت های نامحسوس ایجاد می کنند.

همزمان با دست یابی به نقاط عطف مهم فیزیکی و هیجانی، مانند آموختن راه رفتن و یا شناخت پدر و مادر، کودکان به نقاط عطف مهم می رسند مانند چگونگی بازشناسی، تجربه و احساس کردن بدن خود و چگونگی شکل دهی دلبستگی به دیگران. دلبستگی در سال های اولیه زندگی شکل می گیرد و به مراحل صمیمیت و پیوستگی با دیگران در آینده کمک می کند.

با شناخت نحوه رشد و یادگیری کودکتان، شما می توانید نقش مهمی را درپرورش سالم هیجانی و فیزیکی ایفا کنید.

نوزادان و کودکان
وابستگی های عاطفی و اولیه بدن در کنار والدین و از طریق ارتباط فیزیکی شکل گرفته که عشق آنها را بیان می کند. نگهداری و لمس شدن، بوسیده شدن و در آغوش قرار گرفتن به کودکان کمک می کند تا احساس راحتی کنند و همراه با دوست داشته شدن، احساس فیزیکی مثبتی را تجربه می کنند.

نوع منحصر بفرد صمیمیت فیزیکی و دلبستگی هیجانی ما بین کودکان و والدین، می تواند اولین عامل برای شکل گیری زمینه های عاطفی و صمیمی فیزیکی پخته در اینده باشد که در مراحل بعدی، به عنوان بخشی از بلوغ جنسی پخته در اینده می باشد.

بدن من. بیشتر والدین نگرانی های مربوط به کودکان خود را با دکتر خودشان در میان می گذارند با موضوعاتی نظیر اینکه نوزادان آلت تناسلی خود را در طول عوض کردن پوشاک لمس می کنند یا دارای حالت نعوظ زیادی هستند. به انها اطمینان داده یمشود که این رفتارهای کاملا عادی می باشد و گفته می شود که اکتشاف کردن بدن، حتی در میان بچه های جوان تر هم یک امر عادی می باشد و بیشر کودکان، به خصوص نوجوانان، از برهنه شدن خوششان می آید.

واکنشی که شما نشان می دهید – صدای شما، کلماتی که استفاده می کنید و حالت صورت شما – یکی از اولین درس های بچه شما در زمینه مسائل جنسی می باشد. با عدم واکنش عصبی و غافل گیر کننده، یا عدم استفاده از کلمات ناپسند، به کودک خود آموزش می دهید که این کنجکاوی در مورد بدن ، یک بخش نرمالی از زندگی می باشد.

آگاهی جنسی. در سنین 2 یا 3 سالگی، حس مونث یا مذکر بودن کودک شروع به رشد می کند. این آگاهی، هویت جنسی نامیده می شود. کودکان در این سن، شروع به شناختن تفاوت ما بین پسر ها و دختر ها می کنند و می توانند خودشان را به عنوان یک پسر یا یک دختر، شناسایی کنند. برخی از افراد معتقدند که هویت جنسی به صورت زیست شناختی تعیین می شود و برخی بر این باورند که این امر در نتیجه محیطی که کودک در آن قرار گرفته است، تشکیل می شود. به احتمال زیاد، این امر در نتیجه ترکیب دو مورد یاد شده حاصل می شود. کودکان در این سن، خودشان را با رفتار های خاصی سازگار می کنند که نقش های جنسیتی نامیده می شوند، که مربوط به مونث یا مذکر بودن آنهاست. مردانه بودن چه چیزی است؟ زنانه بودن چه چیزی است؟ چگونه پسر ها و مردها رفتار می کنند؟ دختر ها و زن ها چگونه رفتار می کنند؟ همزمان با اینکه تصمیم می گیرید که نقش های جنسی را به کودک خودتان یاد دهید، نسبت به واکنش هایی که آنها در داخل و خارج از خانه نشان می دهند، مطلع باشید.

دوره پیش دبستانی (سن 3 تا 5 سالگی)
در سن پیش دبستانی، حس دختر یا پسر بودن در بیشتر کودکان رشد می یابد، و تا جایی ادامه پیدا می کند که حتی شروع به اکتشاف بدن خود به صورت هدفمند می کنند. زمانی که آنها بدن خود را لمس می کنند، بد حرف زدن با آنها روش مناسبی نمی باشد – این کار ، فقط حس گناه یا خجالت را در کودک شما رشد می دهد.

با این حال، ممکن است که حتی در صورتی که کودکان این حس را داشته باشند که این کار خوب است، والدین بخواهند تا توضیح دهند که لمس کردن بدن باید در تنهایی صورت گیرد – کودکان در دوره پیش دبستانی آنقدر درک دارند که بدانند همه چیز نباید عمومی شود. همچنین آنها به اندازه کافی بزرگ شده اند که بدانند هیچ کسی – حتی اعضای خانواده یا افرادی که به آنها اعتماد دارند – نباید آنها را به گونه ای لمس کند که احساس ناراحتی داشته باشند.

منبع : کودک و نوجوان-شناخت رشد جنسی اولیه در کودک (یک تا ده سالگی)



:: برچسب‌ها: رشد جنسی کودکان , برخورد صحیح با سوالات جنسی کودک , مسائل جنسی در دوران کودکی ,
:: بازدید از این مطلب : 682
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 5 تير 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

سخت‌گیری، بخشی از فرایند تربیت کودک است که برای بسیاری از والدین، بدترین عذاب و غصه به شمار می‌رود. اکثر والدین نیز اذعان می‌کنند که نمی‌توانند به درستی با آن برخورد کنند. جامعه و ارزش­هایش چنان در حال تغییر و گسترش هستند که بسیاری از والدین یا از روش‌های قدیمی کاملا بی‌خبر هستند یا این که چندان با آن‌ها مأنوس نیستند. است لذا به دلیل این که نمی‌دانند باید از چه روش‌هایی به عنوان جایگزین استفاده کنند، دچار سردرگمی شده‌اند. در رابطه با این که باید سخت‌گیری کرد یا خیر، چگونگی برقراری انضباط و اینکه چگونه می‌توانیم بدون اعمال قدرت و ایجاد یک فاصله جبران‌ناپذیر بین والدین و فرزندان، به محدود ساختن بدرفتاری­ها بپردازیم، شبهات بسیار زیادی وجود دارد. در اینجا لازم است که بار دیگر نگاهی داشته باشیم به این موضوع که مقصود ما از سخت‌گیری چیست و چگونه می‌توانیم به شیوه‌ای دست پیدا کنیم که ۴ هدف کلی زیر را در بر گیرد:

* این شیوه باید بتواند راه دستیابی به یک انضباط شخصی را برای کودکان هموار سازد.

* باید در این میان کودکان فرصت‌هایی نیز برای تقویت عزت نفس، اعتماد به نفس و اتکا به نفس کودک فراهم شود.

* این شیوه باید تا حدودی نیز انعطاف‌پذیر و مبتکرانه باشد که بتواند کودکان را برای زندگی در دنیای امروز که به‌سرعت در حال تغییر و تحول است، آماده سازد.

* به کارگیری آن باید برای والدین آسان باشد و آن‌ها نسبت به آن احساس خوبی داشته باشند.

سخت‌گیری باید در چه مواردی صورت گیرد؟

واژه سخت‌گیری برای بسیاری از افراد یادآور تصاویری از اسقف‌های دوران ویکتوریا است که عصای بلندی نیز در دست دارند. اما سخت‌گیری با تنبیه فرق می‌کند. تنبیه به کتک یا ضربه زدن مربوط می‌شود. درحالی‌که سخت‌گیری با قدرت و اطاعت و قوانینی همراه با ترس مرتبط است. به همین علت است که برخی از افراد فکر می‌کنند سخت‌گیری خوب است و بسیاری دیگر هم مخالفت کرده و آن را رد می‌کنند. بهترین برداشتی که می‌توانیم از سخت‌گیری داشته باشید و باید هم این‌گونه باشد این است که آن را اجباری سازنده و مثبت بدانیم. سخت‌گیری به دلایل زیر بسیار ضروری است:

* برای ایمن نگه داشتن کودکان؛

* آموختن این که به دیگران، از جمله والدین نیز توجه داشته باشند؛

* آماده کردن محیطی قابل پیش بینی و بسیار امن، برای عملکرد کودکان؛

* برای دستیابی کودکان به یک استقلال سازنده؛

* مشخص شدن تفاوت‌های میان رفتارهای قابل قبول و غیرقابل قبول؛

* نشان دادن اینکه هر رفتاری، پیامدی نیز دارد.

بنابراین سخت‌گیری فواید عملی مثبتی نیز دارد. نباید به عنوان یک مفهوم تنبیهی و منفی به آن نگریست، بلکه باید آن را ابزاری مثبت و توانمند برای ایجاد استحکام، قابلیت پیش‌بینی، امنیت و محیطی مناسب برای یاد دادن و یاد گرفتن به شمار آورد. نباید برای اعمال قدرت نظیر اجبار به اطاعت از دستورات، تنبیه و مجازات و اعمال نفوذ و کنترل کامل همچون یک دیکتاتور، از آن استفاده کرد.مشاوره کودکان تلفنی

اختیارات و مسئولیت‌های والدین

ایجاد مرزهایی برای رفتارهای کودکان که در درون آن‌ها، امکان انتخاب، رشد و پیشرفت نیز وجود داشته باشد، شامل به‌کارگیری مجموعه‌ای از اختیارات و مسئولیت‌ها می‌شود. – نمی‌توانیم از کودکان انتظار انجام کاری را داشته باشیم، مگر آن که از قبل مسئولیت انتخاب آن کار را پذیرفته باشیم و به وضوح اعلام کنیم که انتظار چه رفتاری را داریم یا چه رفتاری قابل پذیرش است. – اگر خود ما پیامدهای رفتارشان را به آن‌ها نشان ندهیم، نمی‌توانیم از آن‌ها انتظار داشته باشیم قوانین را جدی بگیرند، باید به آن‌ها نشان بدهیم اگر تابع قوانین باشند، نتایج مطلوب و اگر آن‌ها را نادیده بگیرند پیامدهای بدی در انتظارشان خواهد بود. – اگر حوزه اختیارات خود را با استفاده از مثال و نمونه به جای تحمیل کردن و اطاعت اجباری برای آن‌ها مشخص نکنیم نمی‌توانیم از فرزندان خود انتظار احترام و اعتماد داشته باشیم.

منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-مشاور کودکان آنلاین:سخت‌گیری و انضباط شخصی کودک



:: برچسب‌ها: انضباط شخصی کودک , انضباط شخصی , سخت‌گیری به کودکان ,
:: بازدید از این مطلب : 729
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 4 تير 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

در ۲ تا ۳ سالگی تغییرات مهمی در کودک صورت می‌گیرد. از یک جهت این یک دوره انتقالی است، انتقال از طفولیت یعنی ۲ سال اول زندگی به اوایل کودکی یا دوره پیش از مدرسه که تا چند سال آینده ادامه می‌یابد. بیش از ۲ سالگی کودکان اغلب فکرشان متوجه تحرک است، آن‌ها نه تنها قسمت زیادی از انرژی خود را صرف یادگیری، کنترل و هماهنگی حرکات بدن خود می‌کنند، بلکه بدواً با بدنشان فکر می‌کنند. به تدریج در آن سال‌های طفولیت، کودکان شروع به توسعه تصاویر ذهنی و درونی در مورد بعضی چیزها و مردم اطراف خود و نیز رفتارهای خود می‌نمایند. در ۲ سالگی، اکثر کودکان نه‌تنها با تصاویر دنیای خود عجین شده‌اند بلکه می‌توانند از طریق تغییر دادن آن تصاویر در مغز خود شروع به کنش و واکنش با دنیا بنمایند. آن‌ها دیگر به تجربه آنی خود وابسته نیستند و می‌توانند درباره چیزهایی که همان وقت در مقابلشان نیست فکر کنند. از ۲ تا ۳ سالگی کودکان راه‌های موثرتری برای ارائه تجربه خود پیدا می‌کنند. آن‌ها آنچه را که قبلا از طریق تجربه مستقیم حسی- حرکتی آموخته‌اند، به صورت رمزهای میان‌بر مختلف تفسیر می‌کنند. برای مثال اغلب کودکان در این دوره ادراک خود و استفاده از زبان را گسترش می‌دهند. بسیاری از کودکان دو ساله به همراه کارهای خود صحبت می‌کنند.

اما صحبت کردن باعث هدایت اعمال نمی‌گردد. اعمال هدایت می‌کنند و به نظر می‌رسد کلمات نتیجه تجربه کردن اعمال است مثل آن که کودکان سعی دارند به اعمالشان نام بدهند و آن‌ها را به شکل شایسته و از نظر فکری قابل تغییر درآورند. در ۳ سالگی اکثرا رفتار کودکان تحت کنترل زبان قرار دارد. مثلا قادر هستند بر طبق دستور شفاهی فعالیتی را خاتمه دهند یا باز نمایند. کودکان بین ۲ تا ۳ سال در حال یادگیری زبان هستند به طوری که در سه ساله‌ای که قادر می‌باشند برای یادگیری سایر چیزها از آن استفاده کنند. اما از ۲ تا ۳ سالگی اعمال بیشتر ازکلمات جنبه واقعی دارند. میانگین لغاتی که کودک دوساله می‌داند ۲۵۰ و در مورد کودک ۳ ساله ۹۰۰ است.

این افزایش تعداد نمایانگر رشد مهارت‌های یادگیری زبان در این سن است اما مهم‌تر از آن تغییرات حاصله در انواع لغات و انواع ساختمان جملاتی که طفل به کار می‌برد و نیز هدف و وظیفه زبان در این دوره می‌باشد. اغلب دو ساله‌ها تا حد زیادی جملات را به صورت تلگرافی به کار می‌برند و همه کلمات به جز لغات اصلی را جا می‌اندازند. به علاوه انباره زبان آن‌ها احتمالا شامل چند «عبارت» یک کلمه تقلیدی می‌باشد که به آن فاعل‌های کاملا متفاوت را می‌چسبانند، مثل «شیرینی، پسر، سگ، مرد… را ببین». در ۳ سالگی اغلب زبان کودکان از تعداد زیادی انواع کلمات و جملات تشکیل می‌گردد، جملات آن‌ها کامل‌تر و ساختمان جملات آن‌ها بیشتر شبیه به صحبت بزرگ‌ترها است. البته رشد و بهبود مهارت‌های حرکتی در کودکی متوقف نمی‌گردد. اغلب کودکان از ۲ تا ۳ سالگی تسلط کامل بر وضعیت ایستاده را به دست می‌آورند. در دوسالگی می‌توانند بدوند اما نه به خوبی، در ۳ سالگی شروع به یادگیری مانورهای دویدن می‌کنند، مثل توقف و دوباره شروع به دویدن کردن، دور زدن گوشه‌ها و اجتناب از موانع. در دو سالگی اغلب کودکان می‌توانند از پله‌ها بالا برود اما پله‌ها را یکی یکی طی می‌کنند و هر دو پا را بر روی هر پله قرار می‌دهند. در ۳ سالگی اغلب کودکان هنگام بالا رفتن از پله‌ها و نیز سوارشدن بر روی سه چرخه پاها را جا به جا می‌گذارند. بین ۲ تا ۳ سالگی اغلب کودکان یاد می‌گیرند با هر دو پا بپرند، بر سر پنجه راه بروند، مدت کوتاهی روی یک پا بایستند، توپ را لگد بزنند و توپ را به داخل سبد بیندازند. بعلاوه تمام این مهارت‌های حرکتی نیاز به تفکر درباره روابط فضایی دارد که پیچیده‌تر از آن چیزی است که اغلب کودکان قبل از این سن در آن تمرین داشته‌اند. کودکان به منظور انجام بسیاری از این اعمال باید از موضع خود در فضا در رابطه با سایر چیزها و نیز از موضع اشیا در فضا در رابطه با یکدیگر آگاه باشند و مشکل‌تر از آن این است که کودکان باید این روابط را هنگامی که خودشان یا اشیا در حرکت هستند دریابند. پیشرفت مهارت‌های حرکتی ظریف که بیشتر بهبود یافته است موجب استقلال بیشتر کودک می‌گردد. آن‌ها در حال یادگیری تعداد روزافزونی از مهارت‌های کمک به خود نظیر درآوردن لباس‌هایشان (و کمک در پوشیدن لباس) به تنهایی به توالت رفتن و شستن خود (اگرچه هنوز در این کار خیلی خوب نیستند) غذاخوردن به طور کامل، به کار بردن قاشق و فنجان بدون ریختن و به کاربردن چنگال برای جمع کردن خرده‌های غذا می‌باشند. به علاوه در اثر تمرین مهارت‌های حرکتی ظریف آن‌ها برای کارهایی از قبیل بریدن با قیچی، نقاشی کردن و درست کردن معماها ماهرتر می‌شوند.

از ۲ تا ۳ سالگی کودکان حقیقتا از فعالیت‌های هنری مانند رسم، نقاشی، مدل سازی با گل، بریدن کاغذ و چسبانیدن و مانند آن لذت می‌برند. آن‌ها از مرحله به کار بردن دست‌ها و چند وسیله ساده بیش از به وجود آوردن چیزی لذت می‌برند. آن‌ها به چیزهایی که می‌سازند علاقه ندارند، بلکه بیشتر از عمل درست کردن لذت می‌برند. از ۲ تا ۳ سالگی کودکان در حال تغییر روابط خود با سایر افراد می‌باشند. در حالی که در ۲ سالگی اغلب کودکان در مقابل بزرگ‌سالان بیش از کودکان سنین دیگر واکنش نشان می‌دهند، در ۳ سالگی شروع به بازی با یکدیگر می‌کنند. یک کودک دوساله ممکن است در کنار کودک دیگر بازی کند، اما حتی اگر فعالیت مشابهی را انجام دهد آن را با کودک دیگری انجام نمی‌دهد. در ۳ سالگی کودکی که بودن با سایر کودکان را تجربه کرده باشد به یک یا دو کودک دیگر پیوسته و در فعالیت مشابه به همراه آن‌ها بازی می‌کند. مرحله میان ۲ تا ۳ سالگی به «سال‌های بد» معروف است. بعضی از افرادی که درباره کودکان مطالعه می‌کنند پیشنهاد کرده‌اند که در این دوره رفتار کودکان با خشونت و انعطاف‌ناپذیری مشخص می‌شود. آن‌ها می‌خواهند چیزها یک جور باشد و نه جور دیگر، از تغییر خوششان نمی‌آید، نمی‌توانند منتظر شوند، تسلیم نمی‌شوند، اغلب درست خلاف کاری را که به آن‌ها گفته می‌شود انجام می‌دهند.

اگرچه این نوع رفتار اتفاق می‌افتد و هنگامی که اتفاق می‌افتد ناراحت‌کننده است اما نباید به عنوان رفتار بد تلقی گردد. برای آن دلیل منطقی وجود دارد. کودکان در این سن تازه شروع کرده‌اند به اینکه محاسباتی درباره دنیایی که در آن زندگی می‌کنند به عمل آورند. به‌تدریج «عقایدی» درباره هستی به دست می‌آورند، اما عقایدشان هنوز محکم نیست. تغییرات زیاد در آن‌ها ایجاد ناراحتی خواهد کرد و مشکل می‌توانند درباره مسائل مطمئن باشند. بعلاوه کودکان به‌تدریج بر بسیاری از مهارت‌های جدید تسلط می‌یابند و به طور قابل ملاحظه‌ای کلام را درک می‌نمایند و آن را به کار می‌برند. اکثر رفتار آن‌ها نتیجه آزمودن قدرت مهارت‌های جدید آن‌ها است. مثلا اگر شما بگویید «بیا اینجا» و کودک شما در جهت دیگر حرکت نماید، می‌خواهد نشان دهد که بخوبی حرف شما را درک کرده است به‌طوری‌که درست عکس آن را عمل می‌کند- که این یک موفقیت کامل است.

بالاخره این سنی است که کودکان برای انجام کارها بیش از توانایی‌شان جهت‌گیری می‌کنند (مانند آنکه بیش از گنجایش شکمشان، غذا می‌خواهند). آن‌ها نمی‌توانند همه کارهایی را که می‌خواهند انجام دهند و این ناراحت کننده است. هنوز یاد نگرفته‌اند راه‌حل‌های معقول برای احساس ناراحتی خود بیابند در نتیجه خشمگین می­گردند. برای گذشتن از این مرحله به صبر و همدردی نیاز دارند تا احساس امنیت بیشتر نموده و بر احساسات خود بیشتر تسلط یابند.

دنیایی برای یک کودک

شرکت کنندگان: کودک ۲ تا ۳ ساله. کودکان بزرگ‌تر نیز از این نوع فعالیت لذت خواهند برد.

منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-۲ تا ۳ سالگی: از طفولیت به کودکی



:: برچسب‌ها: بیماری های دوران طفولیت , رفتار کودک در 2 سالگی , دوران طفولیت ,
:: بازدید از این مطلب : 627
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 4 تير 1399 | نظرات ()